نشریه فرهنگی بیان

نشریه فرهنگی بیان
  • ۰
  • ۰

یک روز چندین نفر از نزدیکان وآشنایان مهمان ما بودند.کسانی که به قول آن روزی ها سرشان به تنشان می ارزید،ما مشغول صحبت بودیم که رسول(که در دوران کودکی بود ) از فوتبال آمد. لباسهای معمولی رسول و سر و روی خاکی او مورد توجه مهمانان قرار گرفت . رسول که رفت، آنها به من گفتند: این تنها پسر شماست؟بیشتر به او برسید! این حرف خیلی مرا ناراحت و پریشان کرد.تنها که شدیم به رسول گفتم:

مادرجان ما که وضعیت خوبی داریم یا حد اقل می توانیم لباس مناسب تری یا کفش خوبی برای شما تهیه کنیم، چرا اینطور می گردی که مردم مرا... در اینجا رسول حرف مرا قطع کرد وگفت: مادر! به آنها بگو رسول تا زمانی که با بچه هایی به مدرسه می رود که انگشت پایشان از کتانی پاره پاره به در آمده است، همین لباس ها نیز برای او زیاد است.


رهبر انقلاب خطاب به خانواده شهید رسول حیدری:

ما دلمان برای از دست دادن این عزیز و سایر عزیزان می سوزد، لکن سعادتی از این بالاتر نیست و نمی شود که جوانی برود داخل میدان و شهید شود. من بارها گفته ام میدان بوسنی، جنگ اسلام وکفر تنها نیست، بلکه از این بالاتر است، دروازه ورود به غرب و اروپا است، آنجا مسأله اش بالاتر از جنگ عراق و ایران است.


شهید رسول حیدری، سال ها بعد در روز عید غدیر سال 1372 (19 خرداد 72) در کشور بوسنی به شهادت رسید.

*کتاب "ر" ، نوشته مریم برادران، نشر آرما.

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی