نشریه فرهنگی بیان

نشریه فرهنگی بیان
  • ۰
  • ۰

کمپوتهای تو خالی

شهید حاج حسین خرازی نقل می کرد:


وقتی تو جبهه هدایای مردمی را باز می کردیم درِ نایلون رو بازکردم دیدم که واقعا یک قوطی خالیه کمپوته که داخلش یک نامه است. نوشته بود
: برادر رزمنده سلام، من یک دانش آموز دبستانی هستم. خانم معلم گفته بود که برای کمک به رزمندگان جبهه های حق علیه باطل، نفری یک کمپوت، هدیه بفرستیم. با مادرم رفتم از مغازه بقالی کمپوت بخرم. قیمت هر کدام از کمپوت ها رو پرسیدم، اما قیمت آنها خیلی گران بود. حتی کمپوت گلابی که قیمتش 52 تومان بود و از همه ارزان تر بود را نمی توانستم بخرم. آخر پول ما به اندازه سیرکردن شکم خانواده هم نیست. در راه برگشت، کنار خیابان، این قوطی خالی کمپوت را دیدم. برداشتم و چند بار با دقت آن را شستم تا تمیز تمیزشد. حالا یک خواهش از شما برادر رزمنده دارم. هروقت که تشنه شُدید با این قوطی، آب بخورید تا من هم خوشحال بشوم و فکر کنم که توانستم به جبهه ها کمکی کنم. بچه ها توی سنگر برای خوردن آب توی این قوطی، نوبت میگرفتند. آب خوردنی که همراهش ریختن چند قطره اشک بود...

شهید خرازی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی